می‌زنم قدم

توی کوچه‌هایِ گمشده در آفتابِ صبحدم

زیر تک‌درختِ بیدِ چایْ‌خانه وصل می‌شوند سایه‌هایمان به‌هم

بعد

شادمانه می‌روند توی چایْ‌خانه‌ مست می‌شوند از عطرِ چایِ تازه‌دم.

روبه‌روی من نشسته‌ای:

لحظه‌ای لبت به خنده وا که می‌شود، به شوق داد می‌زنم:

«من هزار سال هم اگر بینَمت هنوز هست کم»

**

این منم که می‌زنم قدم

توی کوچه‌های گمشده در آفتابِ صبحدم.

شلمان؛ 22 مهر 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفه‌محله

مصراعِ « هزار سال هم اگر بینَمت هنوز هم کمست» از بابافغانی شیرازی است.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Tom CECourse نسمی دانلود جدیدترین فیلم ها Jenna استخدام راننده در الوپیک سایت مفید مظاهر نصیری قالب بتن رشدانه