صبح که پاشدم، به‌روال همیشه پس از خوردن صبحانه ‌خواستم از فضای مجازی بهره ببرم، دیدم اینترنت قطع است و آمدم کنار پنجره. بالای دختر نارونِ حیاط همسایه، ‌جفت‌زاغی، کیشک‌کیشک می‌کردند و نرد عشق می‌باختند.

چُست‌گوی، رباعی گیلکی زیر را سرودم.

امید بتوانم تا فردا لینک فتوکلیپ این رباعی را همین‌جا بارگذاری کنم.

بَستأیْ تی‌لَبؤن، گؤنی که باز ایسَّه مَرَه

کوتایَـه شبؤن، گؤنی دراز ایــسَّه مَرَه

تی‌جی، همَه‌چِه برعکس اینَم بَــدأئی

اَخمَه‌چِه ایسِه، گؤنی که ناز ایسَّه مَرَه ( شلمان- نُه‌صبحِ نهم فروردین 98)

برگردان به‌فارسی:

لب‌های تو بسته است، گویی بازست

کوتاه‌ست شبان، گویی درازست به‌من

از تو، همه را برعکس بینم انگار

اخمویی و گوییا که نازست به‌من


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سپتيک تانک, مخزن دفع فاضلاب Mad Barg پرنده رنگین کنکوریست پیکاسو هنر باکس تخت هتلي رويال گروه فرهنگی و آموزشی طلوع کنگان بدلیجات استیل بی سَر و سامان چون باد...